از پیش یه استادی که به قول خودش اسم اصلا مهم نیست داشتیم بر می گشتیم و توی ذهن داشتیم برای حرفاش دنبال جایی می گشتیم که حرفارو چال کنید تا بعدا سر فرصت بریم سراغشو بازش کنیم و مثلا ان شاءالله ازش استفاده کنیم. در مسیر رسیدیم به یه دریاچه نمک که تصمیم گرفتیم انسان کنجکاو و ماجراجوی خفه شده درونمونو زندگی کنیم. القصه زدیم به دل دریاچه و چنان در گل باطلاقی گیر کردیم که متوجه سفر زمان در گذشته شدیم که شان صدورِ ضرب المثل “مثل خر در گل گیر کردن” سال ها پیش برای امروز ما طرح شده بوده چرا که ما خریت را در چهره های خود می دیدیدم و گیر کردن را در دو چرخ جلوی دارای نیروی محرکه ی ماشینی که تولید ملی است.
۱۴ ساعت الافی وسط بیابان بی آب و علفی که به فرض اگر هم آب بود شور بود به اضافه ی ۷۰۰ هزار تومان پول بی زبانی که در این شرایط مزخرف اقتصادی برای آزادی از آن شرایط بر ما تحمیل شد، همگی برای آموختن یک چیز:
بخواهی یا نخواهی خودت هستی و خودت. تو اشتباه می کنی و تو گیر می افتی و تو هزینه می دهی.
ولی من داشتم به این فکر می کردم ما ۳ نفر بودیم و داشتم سعی می کردم که سهم خودمو کم کنم از این ماجرا یعنی بگم مثلا من %۳۳.۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳ من مقصر بودم و بقیه هم %۳۳.۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳ تقصیر داشتن، ولی واقعیت اینجاست که ” خر تو گل گیر کرده” و وقتی من به تنهایی می تونستم جلوی واقعه رو بگیرم پس ۱۰۰ درصد مقصرم، با اینکه واقعه بر اساس نظر جمعی اتفاق افتاده بود.
کوادکوپتری که داره از زندگیم فیلم میگره رو بردم بالا تر . تا باخت های اساسی دیگه ای که دور و اطرافم داره اتفاق می افته رو ببینم و فکر کردن به اینکه می تونم نذارم این باخت اتفاق بیافته. تو خونم ، توی دوستام، توی همکارام، توی همسایه ام ، توی محله ام ، شهرم، استانم، مجاورم، کشور و
هلی شات از بالاتر تصویر بده لدفن.
اره کلی باخت دیگه هم توی دنیا داره اتفاق می افته …
ما وقتی می گیم ” به من چه ” حوصله فکر کردن نداریم . حوصله راه پیدا کردن نداریم. اصلا ما برای اینکه راه پیدا نکنیم اینهمه خودمونو مشغول می کنیم و سعی می کنیم ته یه چیزیو در بیاریم. بشر ته ورزشو داره در میاره. ته علمو داره در میاره. ته خلاقیت. ته پول. ته سلامت . ته روشنفکری . ته فلسفه . ته کیهان .
ته همه چیو داریم در میاریم ولی تو کار خودمون موندیم
” خر تو گل گیر کرده”
ما تو گل گیر کردیم وقتی ۱۹ طلاق هر ساعت توی کشورمون ثبت میشه
ما تو گل گیر کردیم که این همه کشته و زخمی میدیم برای خوشگذرونی برای مسافرت برای خستگی در کردن.
ما تو گل گیر کردیم وقتی سر چهار راه ها این همه بچه ی کار با دست و صورت دوده گرفته سعی می کنه شیشه ماشینتو بشوره یا فال بفروشه یا هرچی.
ما تو گل گیر کردیم وقتی یه دختر ۱۸ ساله برای خرج زندگیش تن فروشی می کنه .
ما توی گل گیر کردیم وقتی توی موصل بچه ها از ترس تک تیر اندازا نمیرن دنبال توپشون.
ما تو گل گیر کردیم که توی کفریا کسایی که در فکر آزادی از جنگ و خشونت بودن حالا دنبال تیکه های جنازه عزیزانشونن.
ما تو گل گیر کردیم که سیاهپوست بی گناه تو آمریکا کشته میشه
ما تو گل گیر کردیم وقتی آفریقا در فقر و گرسنگی جون میده.
ما تو گل گیر گردیم ولی داریم ته همه چیو در میاریم که لذت ببریم و بهش فخر بفروشیم و باهاش زندگی کنیم و حال کنیم . فکرم می کنیم که داریم زندگی خوبی برا خودمون درست می کنیم .
یاد اون موقعی افتادم که ۸ ساعت بود که ماشین تو گل گیر کرده بود و یکی وسط اون سکوت کر کننده بیابون توی تاریکی مطلق شب یه موزیک لایت گذاشته بود و داشتیم لذت می بردیم در صورتی که هیچ تصوری از آینده و رعایی از اون وضعیت نداشتیم .
ربط صدر و میانه و ذیل رو متوجّه نشدم.
قبل از این جمله «اره کلی باخت دیگه هم توی دنیا داره اتفاق می افته» با پاراگراف بعدش «ما وقتی می گیم …» و قسمت پایانی بعد از این جمله «ته همه چیو داریم در میاریم ولی تو کار خودمون موندیم»
ربط صدر و میانه و ذیل رو متوجّه نشدم.
قبل از این جمله «اره کلی باخت دیگه هم توی دنیا داره اتفاق می افته» با پاراگراف بعدش «ما وقتی می گیم …» و قسمت پایانی بعد از این جمله «ته همه چیو داریم در میاریم ولی تو کار خودمون موندیم»
ضعف در نوشتن بنده هستش. منظور رو نتونستم منتقل کنم . ببخشید .